
تاریخچه سپاه ولیعصر خوزستان-نسخه فارسی-به زودی
کتاب تاریخچه سپاه ولیعصر خوزستان اثر محمد آذیش، مجموعهای سهجلدی است که بهصورت جامع به بررسی نقش این یگان در تحولات نظامی، امنیتی و عمرانی استان خوزستان میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از اسناد رسمی، روایتهای میدانی و خاطرات فرماندهان، تصویری دقیق از شکلگیری، سازماندهی و عملکرد سپاه ولیعصر ارائه میدهد.
جلد اول کتاب به دوران دفاع مقدس اختصاص دارد و نقش تیپ ۷ ولیعصر را در عملیاتهای بزرگ مانند فتحالمبین، بیتالمقدس و والفجرها تحلیل میکند. جلد دوم به دوران پس از جنگ میپردازد، جایی که سپاه وارد عرصه سازندگی، بازسازی مناطق جنگزده و تقویت زیرساختهای اجتماعی شد. جلد سوم نیز به تحولات ساختاری، فرهنگی و امنیتی سپاه در دهههای اخیر میپردازد.
این اثر نهتنها یک منبع تاریخی است، بلکه بازتابی از تعامل نیروهای نظامی با جامعه محلی و تحولات ملی است. سبک نگارش کتاب تلفیقی از روایتگری مستند و تحلیل تاریخی است که آن را برای پژوهشگران، علاقهمندان به تاریخ نظامی و فعالان فرهنگی خوزستان ارزشمند میسازد.
✒️ محمد آذیش؛ صدای فلسفه در میدان جنگ و شعر
در میان نویسندگان معاصر فارسیزبان، محمد آذیش جایگاهی منحصربهفرد دارد؛ نویسندهای که فلسفه را نه در برج عاج دانشگاه، بلکه در میدانهای خونین تاریخ و در ژرفای شعر زیسته است. او فارغالتحصیل دکترای فلسفه از دانشگاه آکسفورد در رشتهی Philosophy, Politics and Economics (PPE) است؛ رشتهای که بهدرستی بستر مناسبی برای ذهنی فراهم کرده که هم به تحلیل ساختارهای قدرت علاقهمند است و هم به تأمل در باب اخلاق، اقتصاد و سیاست.
آذیش از آن دسته متفکرانیست که فلسفه را به متن زندگی میبرد. آثار پژوهشیاش دربارهی جنگ—از جنگ چین و ژاپن میجی گرفته تا جنگ برمه و کمپانی هند شرقی—نشان میدهند که او تاریخ را نه صرفاً بهعنوان روایت فاتحان، بلکه بهمثابه میدان نبرد معناها و ایدئولوژیها میبیند. نگاه او به جنگ، نگاه یک فیلسوف است: تحلیلی، چندلایه، و عاری از هیجانزدگی. او در این آثار، با دقتی علمی و نثری صیقلخورده، ساختارهای امپریالیستی و خشونتهای نهادینهشده را برملا میکند.
اما آنچه آذیش را از دیگر نویسندگان فلسفهدان متمایز میکند، حضور پررنگ و جسورانهاش در عرصهی شعر است. سه دفتر شعر او—یک تکه پارچه سفید، سریر خون چشم در چشم زیوس، و نفست را حبس کن عزیزم اینجا آبی عمیق است—گواهیست بر شاعری که نهتنها با زبان بازی میکند، بلکه آن را میشکند، میپیچاند، و دوباره میسازد. شعرهای او ساختارشکناند، اما نه بهقصد جلب توجه؛ بلکه از سر ضرورت. او در شعر، همانقدر فیلسوف است که در مقالههایش، شاعر.
در این اشعار، آذیش از مرزهای سنتی زبان فارسی عبور میکند و به قلمرویی وارد میشود که در آن، استعارهها نه تزئین، بلکه ابزار شناختاند. جسارت او در مواجهه با مفاهیم، چه در شعر و چه در نثر، نشان از ذهنی دارد که از تکرار میگریزد و بهدنبال کشف است. او شاعریست که از ژرفای فلسفه میآید و نویسندهایست که از دل شعر سخن میگوید.
در فضای ادبیات و فلسفهی معاصر، محمد آذیش را باید صدایی دانست که هم از تاریخ میپرسد و هم از زبان. او نویسندهایست که مرز میان مقاله و شعر را محو کرده و در هر دو، بهدنبال حقیقتیست که در سکوت و خون پنهان شده. بیتردید، او یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان فارسیزبان این قرن است—نه فقط بهخاطر آثارش، بلکه بهخاطر شیوهی اندیشیدناش